نگاهی بر وهابیت 2
اقسام توحید از نظر محمد بن عبدالوهاب
توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است. بگونهای که محمد بن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله میشمرد (الیاسینی، 33). در واقع تقسیمبندی و تعریف او از توحید است که شالودهی دیدگاههای او را شکل میبخشد. لذا به جهت اهمیت بحث، به تفصیل به این موضوع میپردازیم.
تقسیمی که محمد بن عبدالوهاب از توحید ارائه داده است، در آثار خود او متفاوت است. وی در برخی رسالاتش توحید را به دو بخش ربوبی و الوهی تقسیم میکند (سعید، 79، نامهی محمد بن عبدالوهاب به عبدالله بن سحیم). و در برخی نوشتههایش،آن را شامل سه بخش ربوبی، الوهی و اسماء و صفات میداند (حسین خلف، 163). از این رو در کتبی که پیرامون عقاید وی تالیف شده نیز هر دو شق تقسیم به چشم میخورد.
همین امر سبب شده که ابن مرزوق گوید (94): «محمد بن عبدالوهاب در تقسیم توحید، در سه موضع آن را به دو بخش تقسیم کرده و در یک موضع آن را دارای سه اصل دانسته است. همین تذبذب و بی ثباتی، دال بر جهل او نسبت به اصول دین میباشد. و اگر گفته شود که این مسأله تغییر در اجتهاد و رسیدن به تقسیم بندی جدیدی است، پاسخش این است که این گفته فاسد است زیرا اجتهاد در فروع است و نه در اصول».
به هر صورت ما هر سه نوع توحید را از نظر محمد بن عبدالوهاب بررسی میکنیم :
1- توحید ربوبی: عبدالوهاب در نامه ای به عبدالله بن سحیم مینویسد (سعید، 79):«توحید ربوبی آن است که خداوند سبحان، در خلق و تدبیر از ملائکه و انبیا و موجودات دیگر متفرد است. و این حقی انکار ناپذیر است. اما انسان با این اعتقاد مسلمان نمیشود. چرا که اکثر مردم نسبت به این مسأله معترفند. آنگونه که در قرآن آمده: و لئن سألتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله (عنکبوت / 61)؛ قل من یرزقکم من السماء و الارض امن یملک المسع و الابصار... فسیقولون الله (یونس / 31).
در حقیقت توحید ربوبی، وحدت و یگانگی خداوند در عمل، خلق، تدبیر و تصرفات است. (الیاسینی، 33).2- توحید الوهی: محمد بن عبدالوهاب توحید الوهی را اینگونه شرح میدهد (سعید، 80 - 79، نامه محمد بن عبدالوهاب به عبدالله بن سحیم): «توحید الوهیت آن است که جز خدا پرستیده نشود، نه هیچ ملک مقربی و نه هیچ نبی مرسلی. در زمان بعثت پیامبر (ص) نیز مردم جاهلی چیزهایی را همراه با خدا میپرستیدند. از جمله کسانی بودند که بتها را میپرستیدند، یا عیسی و ملائکه را عبادت میکردند و پیامبر آنها را از این اعمال نهی کرد و به آنان ابلاغ کرد که خداوند او را فرستاده تا تنها «الله» را به یگانگی بپرستند و هیچ کس را جز او نخوانند. پس هر کس از او اطاعت کند و خدا را یگانه شمارد، ناچار شهادت داده است که خدایی جز الله نیست». توحید الوهی آن است که تمامی صور عبادت انسان باید مختص خدا باشد. محمد (ص) شایسته عبادت نیست، بلکه رسولی است که باید تبعیت شود (الیاسینی، 33).
3- توحید اسماء و صفات: این قسم از توحید با خصوصیات و صفات خداوند سرو کار دارد و دربردارنده اعتقاد به صفات خداوند است که در قرآن آمده. مانند: الرحمن الرحیم، الواحد الاحد، علی العرش استوی، (یونس / 5) له ما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری (همان / 6).
به عقیدهی محمد بن عبدالوهاب، مرز شرک و توحید، ورود به حیطه ی توحید الوهی است: «مشرکینی که پیامبر (ص) به قتل رسانید، به توحید ربوبی اقرار کرده بودند... و رسول الله (ص) آنان را به خاطر عدم اعتقاد به توحید الوهی کشت. چرا که انسان با توحید ربوبی مسلمان نمیشود مگر آنکه همراه توحید الوهی شود» (حسین خلف، 172). «البته توحید الوهی و ربوبی هم ممکن است بصورت جداگانه ذکر شوند و هم ممکن است در هم ادغام شوند. مثلا در آیات الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا أن یقولوا ربنا الله (حج / 40)، قل أغیر الله ابغی ربا (انعام / 164) و ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا (احقاف / 13) ربوبیت همان الوهیت است». (سعید، 93 - 92، در نامهی به محمد بن عباد).
پس از این سخنان، محمد بن عبدالوهاب چنین نتیجه گیری میکند:«کسانی که به انبیاء و اولیاء متوسل میشوند، از آنان شفاعت میجویند و هنگام سختیها آنان را میخوانند، در واقع عبادت کنندگان و پرستندگان همان انبیا و اولیا هستند... در توحید ربوبی این افراد خللی وارد نشده اما توحید الوهی آنان از بین رفته زیرا آنان عبادت مختص خدا را ترک کردند. و این مسأله در مورد زوار قبور و متوسلین به آنها که چیزی را از آنها درخواست میکنند که جز خدا بر آن قادر نیست نیز صادق است» (مرزوق، 97).
وی در نامه دیگری چنین مینویسد (حسین خلف، 189 - 188، در نامهی احمد بن عبدالکریم): «اینان از شرک نهی نمیکنند و به توحید امر نمیکنند، توحید آنان در حرف و گفتار است و نه در عمل و عبادت. توحیدی که رسولان آن را آوردند، جز در سایه توحید خالصانه میسر نمیشود، توحیدی که عبادت را تنها برای خدا در نظر داشته باشد بدون هیچ شریکی، و این چیزی است که آنها (متوسلین به انبیاء) نمیدانند». و از همین جاست که پای تکفیر مسلمانان و مساوی قرار دادن توسل و استغاثه با شرک به میان کشیده میشود.
وهابیون در مورد صفات خداوند، به ظاهر نصوص (کتاب و سنت) بسنده میکنند و تفسیر و تأویل آیات را نمیپذیرند. حتی تأویل را کفر و کذب به خدا و رسول میدانند. البته تشبیه صفات خداوند به صفات مخلوقین را نیز قبول ندارند. از این روست که آیاتی چون بل یداه مبسوطتان (مائده / 64)، و اصنع الفلک بأعیننا (هود / 37)، و جاء ربک و الملک صفا صفا (فجر / 22) و... را حمل بر ظاهر کرده و خدا را دارای اعضا میدانند و نشستن، ایستادن، خندیدن و صحبت کردن را در مورد خداوند صادق میدانند.
در این مورد نیز وهابیون آرای ابن تیمیه (دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 179) را پذیرفته اند. به اعتقاد ابن تیمیه، هیچ یک از این آیات تأویل بردار نیستند، اما البته برای اجتناب از تشبیه و تجسیم باید گفت کیفیت صفات به همان دلیل که خود قرآن فرموده لیس کمثله شیء (شوری / 11) مجهول است.
«برگرفته از نرم افزار به سوی حقیقت/مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان»
ادامه دارد ......