3. بعد سیاسی
مردم پیوسته شاهد شکست مکتبها و حکومتهای مختلف در صحنه جهانی هستند که بسیاری از آنها از روی فریب و نیرنگ شکل گرفتهاند. سالیان دراز دو ایدة غالب ـ کاپیتالیسم نمایندة اندیشه لیبرال دموکراسی غرب و کمونیسم نماینده مدّعی دفاع از حقوق کارگر بر اساس اصول دیالکتیک ـ همچون دو درندهای با سلاحهای اتمی و... جهان معاصر را تهدید کردند. این تهدیدها آشکارترین دلیل بر عجز و درماندگی برنامهها و ایدههای این دو مکتب بوده است. این دو تفکر اگر چه سالیان متمادی بر افکار و اندیشه سیاسی جوامع بشری تأثیر گذاشته بودند؛ ولی به مرور زمان، یکی از آنها، ناکارآمدی خود را نشان داد و به زبالهدان تاریخ پیوست.
قدرت دوم که در مقابل کمونیسم قرار داشت، سرمست از غرورِ بیرقیب بودن، با نشان دادن چنگالهای خود به جهان معاصر، خود را تنها ایدئولوژی شایسته برای رهبری، بر نظم نوین جهانی میداند و سعی دارد به هر شکل ممکن، هر ندای مخالفی را در سینهها خفه میکند.
اما این خیالی بیش نیست؛ زیرا میتوان چالشهای لیبرال ـ دموکراسی را در جهان به راحتی مشاهده کرد. این مکتب نه تنها بشر را به ساحل نجات نرسانده؛ بلکه او را در گردابی از بحرانهای معرفتی، اخلاقی، روانی، تکنولوژی و... گرفتار کرده است که همه اینها نشان از شکست حتمی و نزدیک این امپراتوری بزرگ دارد.
حال تکلیف این بشر وامانده و سرگشته از ناکامیها و شعارهای بیعمل و نظارهگر شکستها و سرابها چیست؟