نگاهی بر وهابیت 1
چکیده
وهابیت، از فرق نسبتا نوپای اسلامی است. این مسلک که در زادگاه اسلام یعنی در عربستان رشد یافته، به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی در حال گسترش به دیگر نقاط بلاد اسلام است. از آنجا که پیروان این فرقه تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر و مشرک و خارج از حوزه اسلام میشمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فکری این مکتب آشکار میگردد.
در این نوشتار ابتدا مختصری به زندگینامه محمد بن عبدالوهاب به عنوان پایه گذار وهابیت پرداخته شده و سپس نظریات او در باب توحید، توسل، شفاعت، بدعت و تکفیر مسلمانان مورد بررسی قرار گرفته است. نیز سعی شده تا حد امکان به نوشته ها و گفته های محمد بن عبدالوهاب استناد شود و سپس صحت و سقم این گفته ها مورد بررسی قرار گیرد.
زندگی شیخ محمد بن عبدالوهاب
مؤسس فرقه ی وهابیت، محمد بن عبدالوهاب است که در سال 1115 ق (1703 م) در شهر العیینه متولد شد و در 1206 ق (1794 م) درگذشت. وی در خانوادهای اهل علم متولد شد، پدر او قاضی شهر عیینه و عالمی دینی بوده و نیاکان محمد بن عبدالوهاب ........
همگی بر مذهب احمد بن حنبل بوده اند؛ لذا محمد بن عبدالوهاب نیز از همان آغاز که تعلم دینی را در خانواده شروع کرد، بر همان مذهب حنبلی، به تحقیق و تلمذ پرداخت (حسین خلف، 56 - 55).
پس از مدتی وی به شهرهای دیگری از جمله مکه و مدینه سفر کرد. از آنجا که وی در مدینه منکر استغاثه ی مردم به مزار نبی (ص) شد و آن را برابر با شرک دانست، علمای آنجا او را طرد کرده و در 1136 ق (1723 م) او را مجبور به ترک مدینه کردند. این وضعیت در شهرهای دیگری نیز که شیخ رحل اقامت در آنها می افکند، حاکم بود. وی از مدینه به بصره رفت و چون مجبور به ترک بصره شد به حریملا سفر نمود اما در حریملا نیز او را تهدید به قتل کردند و این امر سبب بازگشت وی به زادگاهش عیینه در سال 1156 ق (1743 م) شد. از آنجا که امیر عیینه، عثمان بن معمر با شیخ از یک قبیله بود و از قدیم با او ارتباط دوستی داشت، وی را در آن شهر پذیرفت. (همان، 76 - 75).
زمانی که محمد بن عبدالوهاب در بصره بود، توسل به انبیا و اولیا و زیارت قبور را منکر شد و مردم را از انجام آن اعمال نهی کرد.
اینجا، شایسته است عینا چند جمله از کتاب سیرة الامام شیخ محمد بن عبدالوهاب را که به قلم یکی از پیروان او تالیف شده بیاوریم: «شیخ در بصره اعلان نمود که دعا و طلب کردن تنها باید از خدا باشد، او کسانی را که غیر از خدا را میخواندند تکفیر نمود. و اگر کسی در مجلسش از کرامات اولیا و صالحین سخن میگفت، او را از عبادت آنها نهی میکرد و میگفت محبت آنها همان پیروی نمودن از آنهاست و نه خدا قرار دادن آنها سوای الله» (سعید، 19).
در این جملات بد فهمی محمد بن عبدالوهاب از مسألهی زیارت و توسل به خوبی آشکار میشود. بدرستی نمیتوان گفت چرا پس از گذشت قرون بسیار میان مسلمانان بسیاری که این اعمال را انجام میدهند، او به چنین برداشتی از توسل و زیارت رسیده، تا آنجا که علنا به بیان خود، محبت داشتن نسبت به اولیا و توسل به آنها «خدا» دانستن آنها میشمرد و بلافاصله حکم تکفیر صادر میکند. البته باید متذکر این مطلب شویم که در زمان شیخ محمد بن عبدالوهاب، پرستش سنگها و درختان و بزرگداشت آنها نیز میان بسیاری از قبایل رواج داشت که توسط وی نابود گردید. (الیاسینی، 28). بنابراین شاید بتوان جو بت زده آن دوره را نیز در ایجاد چنین زمینهی فکریی مؤثر دانست.
بدنبال این اعتقادات و به دعوی بر پایی توحید بود که شیخ در هر شهری که اندک نفوذی می یافت، دستور میداد تمامی مشاهد شریفه و گنبدهایی را که مردم به زیارت آنها میرفتند، خراب کنند (حسین خلف، 116 - 115؛ سعید، 22). از آن جمله بود قبر زید بن خطاب در شهر جبلیه و مسجدی که روی آن قبر ساخته شده بود که به فرمان او ویران شد. این زید و تعداد دیگری از صحابه و دیگر مسلمین در سال 12 ق در جنگ رده به شهادت رسیده و در این مکان دفن شده بودند. طی سالیان بسیار، مردم روی این قبور گنبد و بارگاه ساختند و به زیارت آنها میرفتند و به آنها توسل میجستند. همین امر سبب شد که شیخ علیرغم مخالفت و نارضایتی مردم شهر، با عدهای از طرفدارانش این مقابر را تخریب نماید. (حسین خلف، 130؛ سعید، 23).
در اثر اینگونه اعمال بود که شیخ مجبور به ترک زادگاهش عیینه شد و در 1158 ق / 1744 م) به درعیه مهاجرت کرد و تحت حمایت امیر محمد بن مسعود (حک 1765 - 1725 / 1179 - 1138 م) قرار گرفت.
در همین زمان است که شیخ محمد بن عبدالوهاب با امیر محمد بن مسعود پیمان میبندد تا با یکدیگر برای فتح سرزمینهای اسلامی و تبلیغ اسلام ناب همراهی نمایند، و نتیجتا یکی نیروی مذهبی و دیگری قوای جنگی و نبرد را فراهم میکند. در اثر این همکاری نزدیک است که از شهر درعیه پرچمهای جهاد برافراشته میشود و با مسلمانان دیگر مناطق به جنگ میپردازند تا آنان را از سویی زیر سلطه حکومت امیر محمد بن مسعود درآورند و از سوی دیگر وادار به تبعیت از مسلک وهابیت نمایند. طی این جنگهای خونین، جنایات و کشتارهای بسیاری علیه مسلمانان صورت میگیرد و بسیاری از بلاد اسلامی به تصرف امیر محمد بن مسعود درمی آید. این جنگها همگی نام «جهاد فی سبیل الله» و قتال با کفار را میگیرند و اموال مسلمین حکم غنایم را پیدا میکنند (حسین خلف، 206؛ سعید، 32 - 27)
در کتاب حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب در مورد کیفیت رابطه ی میان امیر محمد بن مسعود و شیخ محمد بن عبدالوهاب چنین آمده است: «شیخ محمد بن عبدالوهاب و امیر محمد بن مسعود، در همه امور و در همه تصرفاتشان اتفاق تمام و کمال با هم داشتند. به گونهای که گویا شخصیتی واحد هستند که دارای دو وظیفه در زندگی میباشند...
امیر محمد بن مسعود، تا موافقت شیخ حاصل نمی آمد، به هیچ کاری اقدام نمیکرد... امیر محمد بن مسعود اولین مؤسس دولتی به شمار میرود که به حمایت از دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب پرداخت، کما اینکه شیخ نیز اولین واضع این مکتب محسوب میشود» (حسین خلف، 266).
پس از فتح ریاض در سال 1188 ق (که در واقع زمان آغاز اقتدار وهابیت به شمار میرود)، شیخ از حکومت و سیاست کناره گیری میکند و امور مسلمین را بدست امیر عبدالعزیز (حک 1218 - 1179 ق / 1803 - 1765 م) جانشین امیر محمد بن مسعود میسپارد (حسین خلف، 311). هموست که برای نخستین بار به «امام» ملقب شد.
حسین خلف (390) در مورد نحوه ی حکومت امیر عبدالعزیز میگوید: «عصر امام عبدالعزیز، عصر گسترش بود، پس از جهادی طولانی در راه اعلای کلمة الله و اخلاص جهت عبادت خداوند و تنفیذ احکام و شرایع الهی، شهرهای بسیاری تحت سلطه وی قرار گرفت... اما وی به اینها اکتفا نکرد، بلکه از آن نیز تجاوز نمود و برکات اصلاحات و جنگهایش به حدود حجاز، طائف، مکه مکرمه و مدینه منوره نیز رسید».
میبینیم که متأسفانه چگونه بر جنایات محمد بن عبدالوهاب و حاکمان سیاسی هم عصرش، نام جهاد فی سبیل الله و اصلاح دینی نهاده میشود و تصرفات سیاسی، صبغه ی مذهبی می یابد.
این است که از همان ابتدا، حکومت سعودی با وهابیت پیوندی عمیق خورده و هر یک از این دو برای تقویت خود، به دفاع و طرفداری از دیگری می پردازند.
برای روشنتر شدن کیفیت همکاری علمای وهابی با دولت حاکم، سخن الیاسی را (37 - 36) عینا ترجمه و نقل میکنیم: «تعالی وهابی، حکومت سعودی را در جزیرة العرب محکم و استوار کرد. محمد بن عبدالوهاب تاکید بسیار داشت که اطاعت حکام واجب است حتی اگر ظالم باشند. اوامر حکام تا زمانی که با قواعد دین تضاد و مخالفتی نداشته باشد، باید اطاعت شوند و علما قیم و مسؤول شرح و تفسیر آن قواعد هستند. شیخ، صبر در برابر ظلم حکام را توصیه مینمود و از قیام مسلحانه علیه حکومت نهی میکرد...».
وهابیون در مورد مسأله اطاعت از هر حاکمی - خواه ظالم خواه عادل - به احادیث و عمل برخی صحابه استناد میکنند. از جمله آن که: «الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا
کان أو فاجرا». حال آن که این تفکر مخالف قرآن است و آیات بسیاری تبعیت از ظالمین را معصیت میداند و از آن نهی میکند. از جمله آیه... و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان... (مائده / 2) و در احادیث نیز از اطاعت مخلوق گناهکار نهی شده است: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» (نهجالبلاغه، خ 156).
شیخ محمد بن عبدالوهاب در زمان حیات خود، بیش از 30 کتاب تالیف نمود که مهمترین آنها عبارتند از: التوحید، کشف الشبهات، تفسیر سورة الفاتحة و اصول الایمان (برای اطلاع از فهرست کتب محمد بن عبدالوهاب نک: حسین خلف، 349 - 347).
وی در این مدت نامههای بسیاری نیز به علمای سرزمینهای اسلامی نوشت و به تبیین عقاید خود و دعوت آنان پرداخت (در مورد نامههای محمد بن عبدالوهاب نک: حسین خلف؛ سعید، 175 - 48). البته پاسخی که وی از ارسال نامه هایش دریافت میکرد، بیش از آن که بر مبنای اعتقاد دینی باشد، محصول ملاحظات سیاسی و اقتصادی بود. برخی رهبران قبایل به این حرکت جدید می پیوستند زیرا آن را ابزار پیمان اتحادی علیه شورش های محلی میشمردند، و برخی دیگر از این واهمه داشتند که پذیرش این دعوت، قدرت آنان را تحت سیطره ی ابن مسعود تقلیل داده و مجبور سازد که لااقل بخشی از مالیاتهای دریافتی از مردم را به آن حکومت پرداخت نمایند.
اینک، پس از این نگاه کوتاه تاریخی بر زندگی محمد بن عبدالوهاب، به بررسی برخی نظرات و دیدگاههای اصولی وی می پردازیم.
«برگرفته از نرم افزار به سوی حقیقت/مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان»
ادامه دارد......